مگر یزد چند نفر آخوند
و منبری می خواهد ؟!
بیش از سه دهه ی اوٌل انقلاب به تخصص هایم در
آمایش ، برنامه ریزی و اقتصاد فکر کردم و جامعه شناسی ، انسانشناسی ، مردم شناسی و
تاریخ شفاهی برایم عشق و سرگرمی بودند . با این وجود هیچگاه در این حوزه هم سهل
انگاری نکردم . در تاریخ شفاهی در باره یک موضوع به نقل ها و روایات متعدد و هرچه
بیشتر نیاز است و نمیتوان به یک نقل قول روایت کرد . بنابر این موضوعی را که فقط
از یکی از عموهایم شنیده ام در اینجا میآورم تا ببینم قول دیگری هم آن را تائید می
کند یا خیر .
عمویم می گفت یکی از روحانیان بزرگ یزد که مقام
آیت اللهی داشت ؛ با روی کار آمدن رضا خان و تنزل تدریجی جایگاه روحانیت در دستگاه
حاکمه یزد ، و پرداخت وجوهات از سوی مردم ، بخصوص به وی که پدر در پدر خراسانی بود
و روحانیان خراسانی یزد معمولا" خود را وابسته به حکٌام می دانستند ؛ و از
آنجا بود که خود و طلٌابشان کسب معاشی قابل توجٌه می یافتند ، برای حفظ و توسعه ی
جایگاه خود ، برای آیت الله العظمی آقا سید یحیی پیغام فرستاد که سهمی برای حوزه ی
من قائل شوید که میخواهم تعدادی طلبه هم از قم و اصفهان به یزد بیاورم ...
آقا آسید یحیی فرموده بودند که مگر یزد چند
نفر آخوند و منبری می خواهد ؟! ؛ همین عدٌه موجود هم نمیتوانند به درستی امرار
معاش کنند و خدای ناخواسته ممکن است منحرف شوند ؛ پرداخت از بیت المال به آنها هم
حدٌی دارد ... حال آنکه در حال حاضر قاضی و وکیل و ...و طبیب و ... کم داریم ؛ آیا
در حوزه ی شما این نیاز های خلق الله تدریس می شود ؟.
عمویم می گفت بنابر همین اعتقاد آقا آسید یحیی
از زمان مشروطیت بود که برخی از نوه ها و حتی فرزندان آقا سید یحیی به علوم جدید
برای رفع نیاز مردم کشیده شدند که از جمله وارد امور وکالت ، قضاوت ، سردفتری ،
طبابت و.... شدند و از آنجمله نوه ی ارشدشان ، آقا سید طاهر آیت اللهی ، که با
آنهمه هوش و ذکاوت میتوانست یک آیت الله العظمی شود ؛ با وجود تحصیلات حوزوی ،
ادامه تحصیل در حوزه علمیه یزد و اصفهان را رها کرد و در تهران به تحصیل
دندانپزشکی پرداخت ...