موضوعات مطالب
آرشيو مطالب
صفحه ها
آمار و امكانات
درباره وبلاگ

علیرضا آیت اللهی هستم ؛ متولد 1324 در یزد ؛ تحصیل و تخصصم در مردم شناسی است ؛ و تجربه و تعهدم به مردم مسلمان و مطالعات فرهنگ و تاریخ اسلامی . بنابر این در حوزه ی مردم شناسی و تاریخ روحانیت ، مبلغان و مروجان مذهب شیعه دوازده امامی یزد ، می نویسم که تعداد کثیری از آنان از اجداد بنده ی « حقیر فقیر سراپا تقصیر » هستند ... پس ، محور کار بر معرفی روحانیانی است که نام خانوادگی آیت اللهی دارند ؛ از شهر یزد برخاسته اند ؛ و اجداد و خویشان آنان .
پیوندها
پیوندها
سایر امکانات
پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله : اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو مى كند كه سراسر سال، رمضان باشد
خاطره ای از مرحوم آیت الله سیٌد مرتضی ( سیدعلی ) آیت اللهی

.

خاطره ای از مرحوم آیت الله سیٌد مرتضی ( سیدعلی ) آیت اللهی

یاد حاجی دائی به خیر و گرامی

چقدر صاف و صادق بودند ؛ و دنیائی از محبت حتی اگر در محنت

من نوروز تا نوروز حتما" با پدرم به دیدار دونفر می رفتم . پدرم روز دوٌم نوروز راه می افتادند به تبریک گوئی نزد بزرگتر ها و من هم از حدود 1335 تا 1344 حتما" همراه ایشان . نخست به دیدار بزرگ فامیل والده ، سید مهدی نقیب زاده می رفتند که گویا هم طرفدار کارگران و اقشار ضعیف جامعه و هم قطب دراویش بود و عجب باقلوا و قطٌابی که تعارف می کرد . شاید مقصود پدرم از همراه بردن من این بود که یکی از احفاد عموزاده نقیب زاده و خلاصه از احفاد شاه نعمت الله ولی هم حضور داشته باشد و انصافا" هم نقیب زاده مردی بزرگ و بزرگمنش بود . از منل ایشان که در کوچه کلاهدوزها بود مستقیم به راه می افتادیم به سوی کوچه شیخداد و شاه عبدالقیوم که منزل بزرگانی چون دائی هایشان ، حاج سید مهدی ( که اکثرا" در یزد نبودند ) حاج سید مرتضی ، حاج سید مصطفی ، حاج آقا علی ( که ایشان هم کمتر در یزد بودند ، پسر دائی بزرگترشان حاج سید طاهر ، تا حاج شیخ جلال ، حاج شیخ احمد اوقاف و حاج میرزاحسن دائی والده ام ... در آن محدوده بود .

پدرم از ارادت بسیار من به آیت الله آقا سید مرتضی ، که اگر در حدٌ نوک سوزن هم شده سمت استادی من را هم داشتند ، با خبر بودند و از این روغالبا" دوٌمین اطراق ما در آنجا بود :

عارف – ساده زیست – بی غلٌ و غش و تا بخواهی مهربان و خویشدوست که واقعا" ، با آن اخلاق صاف و صادق و بسیار خوششان ، عید را برمن و سایر کودکان و نوجوانان و جوانان ، شیرین و گوارا می کردند .

نوروز یعنی روز خوش با روی خوش ، مهر و محبت به همه بخصوص به کوچکترها ...

یادشان به خیر و گرامی




برچسب :
نوشته شده در يکشنبه بیست و هفتم 12 1396 توسط agasyyidyahya | لينك ثابت | (0) نظر
استفاده غلط از دین مستوجب عقوبت الهی است

 

مدرسه شفیعیه یزد

استفاده غلط از دین مستوجب عقوبت الهی است

 

تقریبا" تمام سلاطینی که پس از اسلام بر ایران حکومت کرده اند حکومت خود را حکومت اسلامی قلمداد می کرده اند و حتی صفویان و قاجاریان خود را از سادات ! می دانسته اند .

یکی از سلاطینی که بیش از همه ادعای اسلامی بودن داشته است امیر مبارزالدین محمد بن مظفر میبدی ( 696 – 736 خورشیدی ) ، نژادا" از اعراب مهاجر به کویر خراسان ، پادشاه بخشی بزرگ از ایران به پایتختی یزد بوده است .

یکی می گفت : مبارز الدین برسر حوض خانه اش نشسته بود که وضو بسازد . دونفر از غلامانش مردی کت بسته را وارد خانه کردند که حضرت خلیفه ! این مرد مجرم است ! . مبارزالدین گفت اورا جلو بیاورید ، سرش را به لب باغچه گذاشت و گوش تا گوش برید ! . بعد به غلام ها گفت مبادا نمازم دیر شود ؛ این مرد چه کرده بود ؟ گفتند دوعدد تخم مرغ دزدیده بود ...

شاه شجاع و شاه محمود ، پسران امیر مبارزالدین هم وقتی متوجٌه شدند که مادرشان ، شاه یحیی ، دختر زاده اش ، را برای جانشینی امیر مبارز الدین پیشنهاد داده است بالاتفاق مادر خود را گائیدند ! تا حسابی تنبیه شود ! ...

چنین سلاطینی که به بهانه ی اسلامی کردن جامعه و حفاظت اسلام حکومت می کرده اند تقریبا" سراپا ضدٌ اسلامی بوده اند و البته هر خلافی از خود را توجیه می کرده اند ...

این روزها به این موضوع « دین ابزاری برای حکومت » می گویند .

امٌا بهار سال 1340 که دانش آموز دبیرستان امیر کبیر یزد بودم نه ازدین ابزاری چیزی می دانستم و نه شاید اصولا" چنین اصطلاحی رایج بود . نشریه ای در آنجا تهیه می کردم و به دیوار سرسرای دبیرستان می زدم . یکی از دانش آموزان برگی جدا شده از یک جلد قرآن را که در کمال زیبائی نقاشی و تذهیب شده بود آورد که یافته ام و .. . دیدم بسیار زیباست ؛ آن را بر سرلوحه ی نشریه ام الصاق کردم . مدیر دبیرستان ، مرحوم احمد پرورش ، که از خویشان دورمان بودند با مشاهده ی آن تزئین از مرحوم آقا سید کاظم آیت اللهی ، معاون دبیرستان ، که پسر دائی پدرم بودند پرسیده بودند این کار آقا علیرضا ( نویسنده این سطور ) چه معنی دارد و این ورق قرآن را از کجا آورده است ؟! . ... تا آقا شیخ مهدی شریعتمداری ، شوهر خواهرم ، که دبیر ریاضیاتمان بودند ، مرا در حیاط دبیرستان دیدند و سفارش کردند که برای حلٌ مسئله ای به دفتر دبیرستان بروم . آنجا از کار خودم دفاع کردم به این بهانه که برای قرآن کریم تبلیغ شده است .... نهایتا" آقا سیدکاظم که می دانستند ارادتی خاص نزد آیت الله العظمی حاج شیخ جلال الدین آیت اللهی تفتی داشتم سفارش کردند که هرچه زودتر خدمت آن حضرت برسم و مسئله کنم .

در مدرسه شفیعیه حضورشان رسیدم . حضرت آیت الله فرمودند اسلام برای طی مسیر تقرب به سوی الهی است و تعالی زندگی الهی . آیا شما به این منظور ورق قرآن را ابزار را ب نشریه ات الصاق کرده ای یا محض تزئین آن و خود نمائی ؟! . هر استفاده از دین که در راه خدا نباشد یا کراهت دارد و یا حتی حرام است و مستوجب عقوبت . ورق قرآن را از جایگاه تزئین بردارید و توبه کنید ! .

استفاده غلط از دین مستوجب عقوبت الهی است .

انشاء الله که درست روایت کرده باشم 

شوخی در دین جایز نیست .


شوخی در دین جایز نیست


مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ جلال الدین آیت اللهی تفتی به حدٌی متواضع و باصطلاح کم حرف بودند که فکر نمی کردم در حٌد اجتهاد باشند چه رسد در حدٌ آیت اللهی ، بخصوص که در نخستین جلساتی که خدمتشان رسیده بودم بر علیه مدرک گرائی سخنی گفته بودند و به هیچ وجه تصوٌر نمی شد که دارای چند و چندین مدرک اجتهاد بسیار معتبر و نظایر آن بوده باشند . تا اینکه یکی دو دفعه سؤالاتی از پدرم ( مرحوم شیخ جواد آیت اللهی و در بین خویشاوندان مشهور به میرزا جواد آیت اللهی ) که مدرک قریب الاجتهادیشان در ثبت اسناد و املاک موجود بود سؤالاتی کردم . پدرم گفتند بهتر است از اعلم تر از من بپرسی و بنظر من اعلم تر از همه در این شهر همین حاج شیخ جلال (1) می باشند .

اصولا" شوخ طبع بودم و نه تنها من بلکه در بین اکثر قریب به اتفاق احفادِ آیت الله العظمی آخوند ملٌا جواد شیخدادی ، که ایشان هم سمت دامادیشان را داشتند ، و فرزندان خودشان ، نیز شوخ طبعی رواج کامل داشت ؛ حال آنکه به ندرت لبخندی از ایشان را دیده بودم . چند بار بنا به مناسبتی به بنده کمترین گوشزد فرمودند که :

« اسلام خدا پرستی است ؛ شوخی بردار نیست »

آن زمان ها سعی می کردیم به هرقیمت نه تنها تمام روزه هایمان را بگیریم ، بلکه سه روزه قبل از ماه مبارک را نیز به پیشواز برویم ، یعنی روزه بگیریم . فکر می کنم در سال 1341 بود که حادثه ای برایم پیش آمد که روزه مرا باطل می کرد و این موضوع که نتوانسته باشم همه ی روزه هایم را بگیرم مرا واقعا" رنج می داد و در پی خود اقناعی بودم که روزه ام باطل نشده است . صبح پس از نماز به منزل ایشان رفته مسئله کردم . ایشان فرمودند متاسفانه روزه شما باطل شده است و قضایش واجب است . شروع کردم به دلیل تراشیدن و باصطلاح چانه زنی . طبق معمول همیشه با قیافه ای جدٌی و بدون کوچکترین انعطافی فرمودند : من مسئله را جواب دادم . شما هم بهتر است این را آویزه گوشتان کنید که در دین و مذهب چانه زنی وجود ندارد ؛ :

« اسلام خدا پرستی است ، شوخی بردار نیست » .

(1) ایشان در یک مجلس روضه خوانی در یزد در حضورگروهی روحانی و از آنجمله شهید صدوقی هم چنین نظری داشتند . شهید صدوقی به مطایبه فرمودند : جلوی شیخ احمد ( علومی ) هم میگوئی ؟ و پدرم حضورشان عرض کردند که هم جلوی شیخ احمد و هم جلوی آقای ( سید احمد ) مدرس و آقای مدرسی و دیگران ...




برچسب :
نوشته شده در جمعه بیست و پنجم 12 1396 توسط agasyyidyahya | لينك ثابت | (0) نظر
آیت الله العظمی آخوند ملٌا جواد شیخدادی برعلیه مدرک گرائی حوزوی

 

مکتب فلسفی – مذهبی آیت اللهی های یزدی

آیت الله العظمی آخوند ملٌا جواد شیخدادی


برعلیه مدرک گرائی حوزوی

 

این روزها مصادف با صد و بیست و ششمین زادروز آیت الله العظمی حاج شیخ جلال الدین آیت اللهی تفتی است ؛ که شخصا" هم مدیون ایشان هستم .

سالهای 1339 – 1340 که بیماریی داشتم و پدرم هم از ( ادامه عمر ؟ و) ادامه تحصیلم نسبتا" قطع امید کرده بودند زیاد به کتابخانه وزیری یزد می رفتم ، هرشب پدرم را در هر موضوعی سؤال پیچ می کردم ؛ و از جمله چون اوایل بلوغم بود سؤالات مذهبی . یک شب گفتند تو که توضیح المسائل را تقریبا" حفظی ، در زبان عربی و ... هم دستی داری ، به علوم حوزوی هم بی علاقه هم نیستی ، حالا که چندان به درس و مشق دبیرستان علاقه نداری برو حوزه علمیه که شاید لااقل خسرالآخره نشوی ... و چند نفر از مدرسان یک حوزه را به من معرفی کردند که در سطوح مناسب تحصیلات حوزوی من بودند ؛ باضافه ی دائی خود ، آیت الله آقا سید مرتضی آیت اللهی ( که در مسجد چهار منار ، بخصوص در دروس نجوم ، خدمتشان می رسیدم ) و آیت الله العظمی حاج شیخ جلال الدین که به من فرمودند : استعداد جغرافیا و نجوم داری . اصول را که گذراندی بیا در دروس من در مسجد سلطان شیخداد .

عرض کردم که من به دنبال مدرک گرفتن و روحانی شدن نیستم . فقط می خواهم بیاموزم .

فرمودند اگر به دنبال مدرک گرفتن نیستی از خودمان هستی ، پس فردا بیا مسجد سلطان شیخداد که در باره طبیعت الارض و نجوم بحث داریم .

جریان « از خودمان هستی » این بود که آیت الله العظمی آخوند ملٌا جواد شیخدادی ، پدر بزرگ مادریِ مادرم ، و استاد و پدر همسر حاج شیخ جلال الدین ، به دادن مدرک به طلبه هایشان رغبت نداشته اند ؛ و  آیت الله العظمی آقا سید یحیی موسوی یزدی ، برادر همسر آخوند ملٌا جواد ، و پدربزرگ مادری پدرم ، نیز نه تنها به ارائه مدرک به شاگردانشان ، که لا اقل حدود ده نفر از آنان به سطح آیت اللهی رسیده اند ، رغبتی نداشته اند بلکه با ارائه جواز اجتهاد مخالف بوده به شاگردان ارشدشان می فرموده اند :

شعور مردم بالاتر از یک کاغذ پاره بنام مدرک است .

اگر مردم شما را به انسان بودن ، مؤمن بودن ( مرد خدا بودن ) و پیشوای مذهبی بودن قبول داشتند خودشان به شما لقب مجتهد می دهند همانطور که به آقای طباطبائی یزدی و من دادند و اگر مردم شما را قبول نداشتند مطمئن باشید که خدا هم شما را قبول نخواهد داشت ؟ آنگاه لقب حجت الاسلامی و آیت اللهی به چه درد شما می خورد ؟ . نباید به مدکی که یکی – دو نفر به ما داده اند متکی باشیم ؛ چه بسا ضررش بیش از نفع و در واقع عدمش به زوجود .

حضرت آیت الله حاج شیخ جلال الدین هم بسیار به سختی نوشته ای به کسی می دادند ... و روزی در باره رویٌه عبادی – سیاسی آیت الله العظمی حاج شیخ فضل الله نوری فرمودند حق با آقای نوری بود . نمی شود هم مسلمان بود و هم بنام مشروطیت قوانین خلاف اسلام وضع کرد یا از بخش هائی از احکام اسلامی بدون کوچکترین توجٌهی گذشت :

شیر بی یال و دم و اشکم که دید ؟!

تا آنجا که من میدانم نظر آیات عظام ، آخوند ملٌا جواد و آقا سید یحیی هم ، در رده همقطاران و دوستانشان ، یعنی آیت الله العظمی آقا سید کاظم طباطبائی یزدی و آیت الله العظمی حاج شیخ فضل الله نوری ، تقریبا" همین بوده است .

البتٌه و صد البته که مقتضیات امروز متفاوت است ...


برچسب :
نوشته شده در پنج شنبه بیست و چهارم 12 1396 توسط agasyyidyahya | لينك ثابت | (0) نظر

X