روحانیان مکلٌا از طایفه آیت اللهی یزدی
لباس روحانیت معمولا" یک مُشَخِص یا علامت
ممیزه روحانیان از سایرمردم است .
چنین لباسی متاسفانه در طول تاریخ مورد سوء
استفاده ی کسانی قرار گرفته است که بدون داشتن سواد وصلاحیت مربوط به منظور نوعی
اشتغال و کسب درآمد ، پرستیژ اجتماعی یا حتی گریز از خدمت اجباری ( خدمت وظیفه
عمومی که شامل طلاب علوم دینی نمی شده است ) ، از آن استفاده کرده اند ؛ بخصوص که
هرکس وارد حوزه ی علوم دینی می شده است حق مشروع ملبس شدن به لباس روحانیت داشته
است ؛ و پس از حتی چند روز ترک تحصیل کرده از لباس روحانیت استفاده می کرده است .
لذا جریان مجوٌز لباس روحانیت پوشیدن و بخصوص عمٌامه بسر گذاشتن در حضور جمعی دیگر
از روحانیان ، به عنوان شاهد ، به وجود آمده است .
« طلاب معمولاً پس
از اتمام لمعتین - پایان دورهی مقدمات- معمم میشوند و لباس روحانیت میپوشند. در
گذشته بسیاری از همان ابتدای طلبگی ملبس میشدند، اما پس از گسترش حوزههای علمیه برای
مدیریت و نظارت روحانیون، اتمام مقدمات را شرط پوشیدن لباس قرار دادند . »..
پس از سختگیری های دوران رضاشاه در باره روحانیت
شیعه ی دوازده امامی و از جمله به بهانه ی همین سوء استفاده ها کسانی که در آموختن
علوم دینی خلوص نیٌت داشته اند حتی با کت و شلوار و کراوات در مدرس بزرگان حاضر
شده به تحصیلات خود تا درجات بالا ادامه می داده اند ؛ که :
- برخی پس از اخراج رضا شاه از کشور به لباس روحانیت ملبس شده به امور روحانی پرداخته
اند
- برخی ملبس شده به اموری دیگر اشتغال یافته اند
-
- برخی بدون ملبس بودن حتی به تعلیم در حوزه ها اشتغال داشته اند که از همه
مشهور تر آیت الله العظمی جهانگیر خان قشقائی – آیت الله ابوالقاسم گرجی – و...
حجت الاسلام سید جعفر شهیدی می باشند .
- برخی نیزبدون آنکه به لباس روحانیت ملبس باشند و حتی با لباس کت و شلوار و
کراوات و کلاه شاپو ، حتی با ریش تراشیده ، در مشاغلی که غیر روحانیتی شناخته می
شده است ، نقش دین در جامعه را مستحکم نموده اند
-
به دو گروه اخیر « روحانیون مکلٌا » لقب داده
اند ؛ مکلٌا دارای مفهوم وسیع تری هم شده است :
« مکلا در مقابل معمم
است. مُعَمَّم یعنی کسی که عمامه بر سر دارد و مُکَلّا واژهی خودساخته از کلاه است،
یعنی کسی که کلاه بر سر دارد. این واژه در زمانی رواج یافته است که پوشیدگی سر و کلاه
داشتن در میان مردم رواج داشت و اینک بر هر غیر معممی اطلاق میشود . »
( ادامه دارد )