موضوعات مطالب
آرشيو مطالب
صفحه ها
آمار و امكانات
درباره وبلاگ

علیرضا آیت اللهی هستم ؛ متولد 1324 در یزد ؛ تحصیل و تخصصم در مردم شناسی است ؛ و تجربه و تعهدم به مردم مسلمان و مطالعات فرهنگ و تاریخ اسلامی . بنابر این در حوزه ی مردم شناسی و تاریخ روحانیت ، مبلغان و مروجان مذهب شیعه دوازده امامی یزد ، می نویسم که تعداد کثیری از آنان از اجداد بنده ی « حقیر فقیر سراپا تقصیر » هستند ... پس ، محور کار بر معرفی روحانیانی است که نام خانوادگی آیت اللهی دارند ؛ از شهر یزد برخاسته اند ؛ و اجداد و خویشان آنان .
پیوندها
پیوندها
سایر امکانات
پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله : اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو مى كند كه سراسر سال، رمضان باشد
حجت الاسلام والمسلمین آقا سید اسدالله آیت اللهی (2) : .

حجت الاسلام والمسلمین آقا سید اسدالله آیت اللهی (2) :

شهامت در مبارزه ، سلامت و صداقت در مدیریت

ارتباط نگارنده با مرحوم حجت الاسلام والمسلمین آقا سید اسدالله آیت اللهی علاوه بر اینکه در مسجد مصلٌی عتیق یزد ماموم ایشان بودم در مجالسی مختلف و از جمله مجالس عقد کنان نیز بود ؛ و بخصوص از سال 1337 که دانش آموز دبیرستان پهلوی در مرز جنوبی محلٌه مصلٌی بودم و هرروز از خانه مان در کوچه گودال مصلٌی ، شمال محلٌه ، برای رفت و بازگشت از جلوی مسجد میگذشتم .

درر آن زمان محلٌه مفهومی قوی تر از امروز داشت چنانکه اگر یکی از بچٌه های محلٌه با بچٌه ای از محله ی دیگر وارد دعوا می شد ؛ بچٌه های محلٌه حتیبه قیمت کتک خوردن سخت نیز اورا تنها نمی گذاشتند و به همین قیاس است که امام جماعت محلٌه تا به چه حدٌ برای اهالی محلٌه ارزش داشت .

اگر کسی برای عقد به سراغ آقا سیٌد اسدالله می رفت برای ثبت عقد دفتر پدرم ، آقا میرزا جواد ( دفتر ازدواج 34 یزد ) ، را معرفی می کردند و متقابلا" هرکس که برای عقد به دفتر 34 میرفت توصیه می شد که برای خواندن خطبه ی عقد و صیغه ایجاب یا صیغه قبول از آقا سیٌد اسدالله دعوت به عمل آورد .

عقدی در محلٌه چهارمنار و در منزل یکی از افراد نیمه اعیان یزد بود که من دفتر عقد را برده بودم و نزد آقا سیٌد اسدالله نشسته بودم و پدرم آنقدر تاخیر داشتند که پدر داماد در صدد برآمد تا عاقد دیگری خبر کند . آقا سید اسدالله در حالی که نگران حق را به جانب صاحبان جلسه می دادند آنان را متوجٌه کردند که والده ی آقا میرزا جواد دچار کسالتی شدید شده بودند و ... از جای خود بلند شدند که مثلا" در صدد یافتن آقا میرزا جواد بر آیند که پدرم وارد مجلس شدند و مسئله رفع شد .

پس از اینکه از مجلس عقد بیرون آمدیم جریان را برای پدرم شرح می دادم که آقا سید اسدالله خطاب به من فرمودند :

قبل از اینکه من و پدرت خویشاوند و از خاندان مشهور و گسترده آیت اللهی در یزد ، همکار ، هم محلٌه ای ، و ... خلاصه اش حسابی رفیق باشیم و بخصوص قبل از اینکه کاسب و در پی یک لقمه نان حلال باشیم بنده ی « خدای روزی رسان » هستیم و وظیفه ی ما بندگی است

عقد کردن هم برای ما قبل از هر چیز بندگی خداست

پس از آن عمل به دین و تبلیغ دین است :

« ما برای وصل کردن آمدیم » و صلح و صلاح مردم ...

و آنگاه کسب روزی حلال ...

در این مورد ، اخلاقا" و انصافا" من نمیتوانستم فقط جنبه ی مادٌی قضیه را ببینم و با دیگری صیغه ی عقد را بخوانیم ... اگر ما راستی و درستی را تبلیغ میکنیم  باید خودمان قبل از هرکس راست و درست باشیم . همه به فکر خود هستند و هیچکس نخواست ببیند مبادا بلایی به سر آقا میرزا جواد آمده است که تاخیر کرده اند . اوٌل اسلام ، اخلاق و انصاف ....

( خاطرات دیگری هم از این جلسات عقد کنان مشترک داشته و دارم که برخی را قبلا" در سیستم مجازی آورده ام و برخی دیگر را نیز در شرایط مقتضی خواهم آورد )



برچسب :
نوشته شده در دوشنبه سی یکم 2 1397 توسط agasyyidyahya | لينك ثابت | (0) نظر

X