موضوعات مطالب
آرشيو مطالب
صفحه ها
آمار و امكانات
درباره وبلاگ

علیرضا آیت اللهی هستم ؛ متولد 1324 در یزد ؛ تحصیل و تخصصم در مردم شناسی است ؛ و تجربه و تعهدم به مردم مسلمان و مطالعات فرهنگ و تاریخ اسلامی . بنابر این در حوزه ی مردم شناسی و تاریخ روحانیت ، مبلغان و مروجان مذهب شیعه دوازده امامی یزد ، می نویسم که تعداد کثیری از آنان از اجداد بنده ی « حقیر فقیر سراپا تقصیر » هستند ... پس ، محور کار بر معرفی روحانیانی است که نام خانوادگی آیت اللهی دارند ؛ از شهر یزد برخاسته اند ؛ و اجداد و خویشان آنان .
پیوندها
پیوندها
سایر امکانات
پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله : اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو مى كند كه سراسر سال، رمضان باشد
حجت الاسلام والمسلمین آقا سید اسدالله آیت اللهی (2) : .

حجت الاسلام والمسلمین آقا سید اسدالله آیت اللهی (2) :

شهامت در مبارزه ، سلامت و صداقت در مدیریت

ارتباط نگارنده با مرحوم حجت الاسلام والمسلمین آقا سید اسدالله آیت اللهی علاوه بر اینکه در مسجد مصلٌی عتیق یزد ماموم ایشان بودم در مجالسی مختلف و از جمله مجالس عقد کنان نیز بود ؛ و بخصوص از سال 1337 که دانش آموز دبیرستان پهلوی در مرز جنوبی محلٌه مصلٌی بودم و هرروز از خانه مان در کوچه گودال مصلٌی ، شمال محلٌه ، برای رفت و بازگشت از جلوی مسجد میگذشتم .

درر آن زمان محلٌه مفهومی قوی تر از امروز داشت چنانکه اگر یکی از بچٌه های محلٌه با بچٌه ای از محله ی دیگر وارد دعوا می شد ؛ بچٌه های محلٌه حتیبه قیمت کتک خوردن سخت نیز اورا تنها نمی گذاشتند و به همین قیاس است که امام جماعت محلٌه تا به چه حدٌ برای اهالی محلٌه ارزش داشت .

اگر کسی برای عقد به سراغ آقا سیٌد اسدالله می رفت برای ثبت عقد دفتر پدرم ، آقا میرزا جواد ( دفتر ازدواج 34 یزد ) ، را معرفی می کردند و متقابلا" هرکس که برای عقد به دفتر 34 میرفت توصیه می شد که برای خواندن خطبه ی عقد و صیغه ایجاب یا صیغه قبول از آقا سیٌد اسدالله دعوت به عمل آورد .

عقدی در محلٌه چهارمنار و در منزل یکی از افراد نیمه اعیان یزد بود که من دفتر عقد را برده بودم و نزد آقا سیٌد اسدالله نشسته بودم و پدرم آنقدر تاخیر داشتند که پدر داماد در صدد برآمد تا عاقد دیگری خبر کند . آقا سید اسدالله در حالی که نگران حق را به جانب صاحبان جلسه می دادند آنان را متوجٌه کردند که والده ی آقا میرزا جواد دچار کسالتی شدید شده بودند و ... از جای خود بلند شدند که مثلا" در صدد یافتن آقا میرزا جواد بر آیند که پدرم وارد مجلس شدند و مسئله رفع شد .

پس از اینکه از مجلس عقد بیرون آمدیم جریان را برای پدرم شرح می دادم که آقا سید اسدالله خطاب به من فرمودند :

قبل از اینکه من و پدرت خویشاوند و از خاندان مشهور و گسترده آیت اللهی در یزد ، همکار ، هم محلٌه ای ، و ... خلاصه اش حسابی رفیق باشیم و بخصوص قبل از اینکه کاسب و در پی یک لقمه نان حلال باشیم بنده ی « خدای روزی رسان » هستیم و وظیفه ی ما بندگی است

عقد کردن هم برای ما قبل از هر چیز بندگی خداست

پس از آن عمل به دین و تبلیغ دین است :

« ما برای وصل کردن آمدیم » و صلح و صلاح مردم ...

و آنگاه کسب روزی حلال ...

در این مورد ، اخلاقا" و انصافا" من نمیتوانستم فقط جنبه ی مادٌی قضیه را ببینم و با دیگری صیغه ی عقد را بخوانیم ... اگر ما راستی و درستی را تبلیغ میکنیم  باید خودمان قبل از هرکس راست و درست باشیم . همه به فکر خود هستند و هیچکس نخواست ببیند مبادا بلایی به سر آقا میرزا جواد آمده است که تاخیر کرده اند . اوٌل اسلام ، اخلاق و انصاف ....

( خاطرات دیگری هم از این جلسات عقد کنان مشترک داشته و دارم که برخی را قبلا" در سیستم مجازی آورده ام و برخی دیگر را نیز در شرایط مقتضی خواهم آورد )


برچسب :
نوشته شده در دوشنبه سی یکم 2 1397 توسط agasyyidyahya | لينك ثابت | (0) نظر
حجت الاسلام آقا سید اسدالله آیت اللهی : شهامت در مبارزه ، سلامت و صداقت در مدیریت .

 

 

حجت الاسلام آقا سید اسدالله آیت اللهی :

شهامت در مبارزه ، سلامت و صداقت در مدیریت .

(خاطره)

حجت الاسلام آقا سید اسدالله آیت اللهی سالهایی دراز امام جماعت مسجد مصلی عتیق بودند که من در آن محلٌه زندگی میکردم و قاعدتا" از 1336 تا تقریبا" ده سال ، گاه بگاه ماموم ایشان ...

امٌا غالبا" وقتی به مسجد می رفتم در عمل یکی از خدٌام مسجد بشمار می رفتم و آن نیز نه به این دلیل که ایشان از خویشان ما بودند ؛ خویشی ایشان با ما چندان نزدیک نبود ، بلکه بیشتر به دلیل رفاقت و همکاری ایشان با پدرم بود . گفته می شد پس از فوت حجت الاسلام حاج میرزا علی آیت اللهی ، پدر ِ پدرم ( که قبل از آن لقب اجدادی خود ، یعنی شریف ، را داشته اند ) ، که امام جماعت همین مسجد بودند ؛ مردم خواهان جانشینی پدرم ، آقا شیخ جواد آیت اللهی ، گرچه مکلٌا شده بوده اند ، به جای پدرشان شده بودند و ایشان که مشاغل دیگری داشتند و بخصوص مکلٌا شده بودند بیشتر به دلیل نوع شخصیت و زندگی شخصی - اداری خود شرایط را مناسب نمی دیدند و بالاخره پس از چند روز اقامه نماز جماعت در آن مسجد در پی جانشینی مناسب برای پدر تازه در گذشته شان برآمده بودند .

حاج میرزا علی دارای هفت پسر بوده اند که فرزند دوٌمشان ، میرزا محمد ، در آن زمان قریب الاجتهاد بیشتر در شهرهای مختلف در راس اداره ثبت اسناد و املاک قرار می گرفته از یزد به دور بوده اند . فرزندچهارمشان میرزا کاظم ، با تحصیلاتی حوزوی نسبی بدون تمایل به امامت جماعت مسجد مصلی عتیق نبوده اند لیکن در خارج از شهر یزد در اداره فرهنگ ( آموزش و پرورش ) شاغل بوده اند . فرزند پنجمشان میرزا باقر گرچه تا حدودی ملبس به لباس روحانیت و مشتاق برعهده گرفتن این امامتِ جماعت  ، ابدا" در شرایط چنین مهمٌی نمینموده اند .

شخ جواد یا آقا میرزا جواد ، که رفاقتی قبلی با آقا سید اسدالله داشته اند و ایشان را که امامت مسجد سر دوراه را داشته اند ؟ کاملا" موجٌه و دارای شرایط می دیده اند پس از مشورت با آیت الله العظمی حاج شیخ جلال الدین آیت اللهی و برخی از دائی های خود چون آقا سید مهدی آیت اللهی و آیت الله آقا سید مرتضی ( سید علی ) آیت اللهی و نیز پسر دائی خود حاج آقا طاهر و... از آقا سید اسدالله دعوت می کنند که به جای مرحوم پدرشان ، امامت مسجد مصلی را لااقل در یک یا دونوبت از روز برعهده گیرند . ( البته حاج میرزا علی امامت جماعت نوبت صبح مسجد ملٌا اسماعیل را نیز ، چون میراثی از خاندان شریف که در چهار یا پنج نسل امامت آن مسجد را بر عده داشته اند حفظ کرده بوده اند که در آن موقعیت و با عدم حضور شیخ جواد ؛ روحانی دیگری خود را به آن محراب و منبر می رسانند ... ) .

بلافاصله آقا میرزا جواد با چند نفر از برادرانشان و تعدادی از بزرگان و سایر اهالی محل آقا سید اسدالله را به مسجد مصلٌی می برند و نه تنها جانشین حاج میرزا علی مینمایند بلکه چون حاج میرزا علی سردفتر ازدواج شماره 34 یزد هم بوده اند و آقا میرزا جواد جانشین ایشان شده بوده اند آقا سید اسدالله را نیز در انعقاد ازدواج ها ، بخصوص در آنچه که مربوط به اهالی محلٌه های مصلی ، سردوراه ، چهار منار ، پشت باغ و... می شده است شریک می دارند .

( ادامه دارد ) 

برچسب :
نوشته شده در پنج شنبه بیست و هفتم 2 1397 توسط agasyyidyahya | لينك ثابت | (0) نظر
حقٌ ناشناخته روحانیان آیت اللهی
.

 

حقٌ ناشناخته روحانیان آیت اللهی

چرا روحانیان دودمان آیت اللهی یزدی از شهرت استحقاقی خود بی نصیب مانده اند ؟ :

1 – امروز « شیعه دوازده امامی » ( تقریبا" از همان « مکتب اصولی » پیروان وحید بهبهانی ) مذهب اکثریت مردم ایران را تشکیل می دهد ؛ و از این رو حجج اسلام ، آیات عظام و آیات عظمای متعددی در عرصه های گوناگون اجتماعی – فرهنگی – مذهبی شناخته شده ، معروف و مشهور ، و از بین حاضرین برخی دارای پیروانی متعدد می باشند ؛ امٌا کمتر کسی ، و حتی کمتر پژوهشگری حوزوی از مقام و منزلت آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی ، شاگرد مبرز سید بحر العلوم ، و سردودمان آیت اللهی یزدی ، با خبر است ؛ حال آنکه وی جزو یکی از هفت – هشت نفر بنیانگذار اولیٌه مکتب اصولی در ایران بشمار می رفته است ؛ و بنا به قرائن و شواهد موجود ، از جمله با ساخت مسجد اعظم یزد که امروز بنام خود وی به مسجد ملٌا اسماعیل شهره است ، و محل اقامه نمازجمعه در شهر یزد است ، بنیانگذار حوزه علمیه شیعه دوازده امامی یزد ، یکی از سه – چهار حوزه شیعه دوازده امامی در زمان خود ( عصر سلطنت فتحعلیشاه ) ، و شاید تا حدودی در ردیف حوزه های علمیه کربلا و نجف بوده است .

توجٌه کنیم که :

1 – مگر در مواردی باصطلاح استراتژیکی ، و به منظور کاهش بیم فتحعلیشاهی از قدرتگیری حوزه های علمیه و عداوت با آنها ، نه تنها مدح و مجیز سلاطین و حکٌام زمان را نمی گفته است ، بلکه اصولا" حتی درخدمات بسیار بزرگ و پرهزینه ای که انجام می داده است ، اعتنائی به حکومتیان نداشته است تا متقابلا" توسط مورخان و منشیان درباری و حکومتی مورد تکریم و تمجید قرار گرفته از آنجا در آثارشان در زمره مشاهیر اعظم ذکر شود .

2 – فرزندان بلافصل وی ، که در زمان رحلت زودرسش کودکانی بیش نبوده اند ، به دلیل جایگاه عرفانی خود و سایر شرایط مشابه ، در مقام و موقعیت معرفی پدر خود طی آثاری مکتوب برنیامده اند ؛ یا اینکه آثار مکتوب ایشان ، یا از خیل شاگردان ملٌا اسماعیل ، به دست ما نرسیده است .

3 – چون اندکی پس از رحلت زودهنگام آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی ، فرقه هائی چون شیخیه ، که طی عمرش ، البته بصورتی محترمانه و مؤدبانه ، در مباحثه و مبارزه و مقابل آنان قرار داشته است در یزد قدرت یافته اند ، و آنگاه پس از رحلتش  بابیه ، و حکٌامی قاجاری بر شهر یزد از این گروه ها ! برهمه یا لااقل بر نیمی از جمعیت یزد که تقریبا" بلافاصله پس از رحلت وی و از زمان حکومت ناصر الدین شاه و صدارت عظمای امیر کبیر منصوب شده اند ؛ نه تنها آثاری در معرفی کافی و سزاوارانه ی وی منتشر نشده اند بلکه چه بسا به صورتی مستقیم یا غیر مستقیم مطالبی عناد آمیز نسبت به وی انتشار داده اند ؟ ! ؛ و این خصومت نامه ها چه بسا بعدا" به اشتباه دستمایه پژوهشگرانی نا آشنا قرار گیرند .

4 – فراموش شدن به دلیل مرور زمان ، و حکومت حوزوی روحانیان باصطلاح درباری و حکومتی بر حوزه های علمیه یزد پس از وی ، و ناتوانی های مالی روحانیان واقعی در آن زمان ...



برچسب :
نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم 2 1397 توسط agasyyidyahya | لينك ثابت | (0) نظر
دکترین دینی آیت الله آقا سید جواد آیت اللهی .

آیت الله آقا سید جواد آیت اللهی ،
امام‌جمعه موقت یزد:
جریانی به دنبال ترویج فساد و بی‌حجابی در استان دارالعباده یزد است
امام‌جمعه موقت یزد با اشاره به اینکه جریانی به دنبال ترویج فساد و بی‌حجابی در استان یزد است، گفت: بی‌حیایی و فساد برازنده دیاری که با عنوان دارالعباده شناخته می‌شود، نیست.

امام‌جمعه موقت یزد:

جریانی به دنبال ترویج فساد و بی‌حجابی در استان دارالعباده یزد است

امام‌جمعه موقت یزد با اشاره به اینکه جریانی به دنبال ترویج فساد و بی‌حجابی در استان یزد است، گفت: بی‌حیایی و فساد برازنده دیاری که با عنوان دارالعباده شناخته می‌شود، نیست.

 

به گزارش خبرگزاری فارس از یزد، حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید جواد آیت‌اللهی در آیین خطبه‌های آیین عبادی سیاسی نماز جمعه این هفته شهر یزد با اشاره به در پیش بودن سالروز شهادت حضرت امام موسی کاظم (ع)، به بیان مناقب و فضائل این حضرت پرداخت.

 

امام‌جمعه موقت یزد همچنین با اشاره به اینکه 26 ماه رجب نیز با سالروز وفات حضرت ابوطالب(ع) مصادف است، اظهار داشت: ایشان شخصیتی هستند که در احادیث درباره ایمانشان آمده است، اگر ایمان جناب ابوطالب را در یک کفه ترازو بگذارند و در کفه دیگر ایمان مردم را قرار دهند، ایمان حضرت ابوطالب سنگین‌تر خواهد بود.

 

وی با تأکید بر اینکه جناب ابوطالب در بین شیعیان غریب هستند و از فضائل ایشان کمتر سخن گفته می‌شود، یادآور شد: سالروز وفات ایشان فرصتی مناسب است تا با برگزاری مجالسی در دارالعباده یزد، یاد این شخصیت گران‌قدر و مؤثر زنده شود و فضائلشان مطرح شود.

 

خطیب این هفته نماز جمعه یزد در ادامه به در پیش بودن سالروز شهادت، شهید محمدباقر صدر، شهید سید مرتضی آوینی و شهید صیاد شیرازی اشاره کرد و اظهار داشت: تفکر درباره اینکه شهدای ما جان گران‌قدر خود را درراه چه هدفی فدا کردند و برای چه آرمانی از جان خود گذشتند باید موردتوجه قرار بگیرد.

 

آیت‌اللهی با تأکید بر اینکه آنچه مسلم است این است که شهدا برای اهداف دنیایی جان خود را فدا نکردند و ذره‌ای حب و علاقه به دنیا و مقام در دل آن‌ها وجود نداشته، اذعان کرد:شهدا برای زنده کردن احکام اسلامی و درراه اسلام و قرآن جان خود را فدا کردند و از دنیا دست کشیدند.

 

انتقاد از وجود بانکداری ربوی در جامعه اسلامی

 

این مدرس حوزه علمیه بابیان اینکه متأسفانه در جامعه امروز بعضی از اهداف قرآن و احکام اسلامی فراموش‌شده، اذعان کرد: بانکداری ربوی و رباخواری در جامعه اسلامی نباید جایگاهی داشته باشد و امروز شاهد این هستیم که علی‌رغم تذکرهای جدی و مکرر علما و مراجع تقلید همچنان مسئولین نسبت به این مهم بی‌تفاوت هستند.

 

خطیب نماز جمعه یزد ادامه داد: متأسفانه کسب‌وکار و درآمدزایی حلال در جامعه امروز کمتر موردتوجه قرارگرفته است و این موارد زیبنده جامعه اسلامی نیست.

 

امام‌جمعه موقت یزد با انتقاد از اینکه مظاهر فساد و فحشا و بی‌حیایی نیز روزبه‌روز در جامعه بیشتر می‌شود، خاطرنشان کرد: امروز در استان دارالعباده یزد نیز شاهد این هستیم که جریانی به دنبال ترویج فساد وبی حجابی است و عده ای در استان از روی عمد به احکام الهی و اسلامی پشت کرده و فحشا را تبلیغ و ترویج می‌کنند.

 

مسئولین نسبت به امربه‌معروف و نهی از منکر بی‌تفاوت هستند

 

وی به اشاره به اینکه ترویج فساد و بی‌حجابی در استان، دهن‌کجی به 4 هزار شهیدی است که مردم این دیار درراه اسلام تقدیم کرده‌اند، بیان داشت: اگر شهدا در آخرت جلوی ما را بگیرند و بگویند ما درراه اسلام و احیای احکام الهی جان خود را داده‌ایم، شما در این راه چه کرده‌اید، و چرا در برابر فساد سکوت کرده‌اید، ما چه جوابی داریم که به آن‌ها بدهیم.

 

خطیب این هفته نماز جمعه یزد با تأکید بر اینکه امربه‌معروف و نهی از منکر تنها راه‌حل جلوگیری از ترویج و گسترش فساد و گناه در جامعه است، عنوان کرد: امربه‌معروف و نهی از منکر مراحلی دارد که مراحل بالای آن مربوط به حکومت و مسئولین است.

 

آیت‌اللهی بابیان اینکه مسئولین تاکنون قدم جدی در این راه برنداشتند و ظاهراً به فکر انجام آن نیز نیستند، خاطرنشان کرد: مسلماً اگر بخواهند مسئولین در این مسیر اقدامی کنند، خواهند توانست و موفق خواهند بود.

 

امام‌جمعه یزد در این راستا ادامه داد: به‌طور مثال الزامی کردن بستن کمربند ایمنی، که البته اقدامی شایسته و لازم بود؛ نمونه‌ای است که مسئولین با موفقیت توانستند آن را در جامعه ترویج کنند؛ حال این موضوع مطرح است که چرا مسئولین درراه اجرایی کردن دستورات حضرت حق و احکام الهی اقدامی جدی نمی‌کنند.

 

اثربخشی امربه‌معروف و نهی از منکر درگرو فراگیر شدن آن در جامعه است

 

وی با تأکید بر اینکه مراحل پایین امربه‌معروف و نهی از منکر وظیفه عموم مسلمین و مردم جامعه اسلامی است، اظهار داشت: امربه‌معروف و نهی از منکر همچون سایر واجباتی نظیر نماز و روزه، باید موردتوجه قرار بگیرد.

 

این مدرس حوزه علمیه اثربخشی این حکم الهی را درگرو فراگیر شدن آن دانست و تصریح کرد: اگر عموم مردم دین‌دار و حزب‌اللهی با زبانی نرم و رویی گشاده و با منطق و استدلال نسبت به امربه‌معروف و نهی از منکر اقدام کنند، قطعاً فساد و گناه در جامعه به‌طور چشمگیری کاهش پیدا خواهد کرد.

 

اشاره به تقدس مسجد ملا اسماعیل یزد، به‌عنوان محل برگزاری نماز جمعه و بیان مطالبی پیرامون ضرورت و ثواب مشارکت در طرح گسترش و بازسازی این مسجد از دیگر مطالب بیان‌شده توسط حجت‌الاسلام آیت‌اللهی در خطبه های نماز جمعه این هقته شهر یزد بود.

 

پایان پیام/90017




برچسب :
نوشته شده در جمعه هفدهم 1 1397 توسط agasyyidyahya | لينك ثابت | (0) نظر
خاطره ای از مرحوم آیت الله سیٌد مرتضی ( سیدعلی ) آیت اللهی

.

خاطره ای از مرحوم آیت الله سیٌد مرتضی ( سیدعلی ) آیت اللهی

یاد حاجی دائی به خیر و گرامی

چقدر صاف و صادق بودند ؛ و دنیائی از محبت حتی اگر در محنت

من نوروز تا نوروز حتما" با پدرم به دیدار دونفر می رفتم . پدرم روز دوٌم نوروز راه می افتادند به تبریک گوئی نزد بزرگتر ها و من هم از حدود 1335 تا 1344 حتما" همراه ایشان . نخست به دیدار بزرگ فامیل والده ، سید مهدی نقیب زاده می رفتند که گویا هم طرفدار کارگران و اقشار ضعیف جامعه و هم قطب دراویش بود و عجب باقلوا و قطٌابی که تعارف می کرد . شاید مقصود پدرم از همراه بردن من این بود که یکی از احفاد عموزاده نقیب زاده و خلاصه از احفاد شاه نعمت الله ولی هم حضور داشته باشد و انصافا" هم نقیب زاده مردی بزرگ و بزرگمنش بود . از منل ایشان که در کوچه کلاهدوزها بود مستقیم به راه می افتادیم به سوی کوچه شیخداد و شاه عبدالقیوم که منزل بزرگانی چون دائی هایشان ، حاج سید مهدی ( که اکثرا" در یزد نبودند ) حاج سید مرتضی ، حاج سید مصطفی ، حاج آقا علی ( که ایشان هم کمتر در یزد بودند ، پسر دائی بزرگترشان حاج سید طاهر ، تا حاج شیخ جلال ، حاج شیخ احمد اوقاف و حاج میرزاحسن دائی والده ام ... در آن محدوده بود .

پدرم از ارادت بسیار من به آیت الله آقا سید مرتضی ، که اگر در حدٌ نوک سوزن هم شده سمت استادی من را هم داشتند ، با خبر بودند و از این روغالبا" دوٌمین اطراق ما در آنجا بود :

عارف – ساده زیست – بی غلٌ و غش و تا بخواهی مهربان و خویشدوست که واقعا" ، با آن اخلاق صاف و صادق و بسیار خوششان ، عید را برمن و سایر کودکان و نوجوانان و جوانان ، شیرین و گوارا می کردند .

نوروز یعنی روز خوش با روی خوش ، مهر و محبت به همه بخصوص به کوچکترها ...

یادشان به خیر و گرامی




برچسب :
نوشته شده در يکشنبه بیست و هفتم 12 1396 توسط agasyyidyahya | لينك ثابت | (0) نظر
استفاده غلط از دین مستوجب عقوبت الهی است

 

مدرسه شفیعیه یزد

استفاده غلط از دین مستوجب عقوبت الهی است

 

تقریبا" تمام سلاطینی که پس از اسلام بر ایران حکومت کرده اند حکومت خود را حکومت اسلامی قلمداد می کرده اند و حتی صفویان و قاجاریان خود را از سادات ! می دانسته اند .

یکی از سلاطینی که بیش از همه ادعای اسلامی بودن داشته است امیر مبارزالدین محمد بن مظفر میبدی ( 696 – 736 خورشیدی ) ، نژادا" از اعراب مهاجر به کویر خراسان ، پادشاه بخشی بزرگ از ایران به پایتختی یزد بوده است .

یکی می گفت : مبارز الدین برسر حوض خانه اش نشسته بود که وضو بسازد . دونفر از غلامانش مردی کت بسته را وارد خانه کردند که حضرت خلیفه ! این مرد مجرم است ! . مبارزالدین گفت اورا جلو بیاورید ، سرش را به لب باغچه گذاشت و گوش تا گوش برید ! . بعد به غلام ها گفت مبادا نمازم دیر شود ؛ این مرد چه کرده بود ؟ گفتند دوعدد تخم مرغ دزدیده بود ...

شاه شجاع و شاه محمود ، پسران امیر مبارزالدین هم وقتی متوجٌه شدند که مادرشان ، شاه یحیی ، دختر زاده اش ، را برای جانشینی امیر مبارز الدین پیشنهاد داده است بالاتفاق مادر خود را گائیدند ! تا حسابی تنبیه شود ! ...

چنین سلاطینی که به بهانه ی اسلامی کردن جامعه و حفاظت اسلام حکومت می کرده اند تقریبا" سراپا ضدٌ اسلامی بوده اند و البته هر خلافی از خود را توجیه می کرده اند ...

این روزها به این موضوع « دین ابزاری برای حکومت » می گویند .

امٌا بهار سال 1340 که دانش آموز دبیرستان امیر کبیر یزد بودم نه ازدین ابزاری چیزی می دانستم و نه شاید اصولا" چنین اصطلاحی رایج بود . نشریه ای در آنجا تهیه می کردم و به دیوار سرسرای دبیرستان می زدم . یکی از دانش آموزان برگی جدا شده از یک جلد قرآن را که در کمال زیبائی نقاشی و تذهیب شده بود آورد که یافته ام و .. . دیدم بسیار زیباست ؛ آن را بر سرلوحه ی نشریه ام الصاق کردم . مدیر دبیرستان ، مرحوم احمد پرورش ، که از خویشان دورمان بودند با مشاهده ی آن تزئین از مرحوم آقا سید کاظم آیت اللهی ، معاون دبیرستان ، که پسر دائی پدرم بودند پرسیده بودند این کار آقا علیرضا ( نویسنده این سطور ) چه معنی دارد و این ورق قرآن را از کجا آورده است ؟! . ... تا آقا شیخ مهدی شریعتمداری ، شوهر خواهرم ، که دبیر ریاضیاتمان بودند ، مرا در حیاط دبیرستان دیدند و سفارش کردند که برای حلٌ مسئله ای به دفتر دبیرستان بروم . آنجا از کار خودم دفاع کردم به این بهانه که برای قرآن کریم تبلیغ شده است .... نهایتا" آقا سیدکاظم که می دانستند ارادتی خاص نزد آیت الله العظمی حاج شیخ جلال الدین آیت اللهی تفتی داشتم سفارش کردند که هرچه زودتر خدمت آن حضرت برسم و مسئله کنم .

در مدرسه شفیعیه حضورشان رسیدم . حضرت آیت الله فرمودند اسلام برای طی مسیر تقرب به سوی الهی است و تعالی زندگی الهی . آیا شما به این منظور ورق قرآن را ابزار را ب نشریه ات الصاق کرده ای یا محض تزئین آن و خود نمائی ؟! . هر استفاده از دین که در راه خدا نباشد یا کراهت دارد و یا حتی حرام است و مستوجب عقوبت . ورق قرآن را از جایگاه تزئین بردارید و توبه کنید ! .

استفاده غلط از دین مستوجب عقوبت الهی است .

انشاء الله که درست روایت کرده باشم 

شوخی در دین جایز نیست .


شوخی در دین جایز نیست


مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ جلال الدین آیت اللهی تفتی به حدٌی متواضع و باصطلاح کم حرف بودند که فکر نمی کردم در حٌد اجتهاد باشند چه رسد در حدٌ آیت اللهی ، بخصوص که در نخستین جلساتی که خدمتشان رسیده بودم بر علیه مدرک گرائی سخنی گفته بودند و به هیچ وجه تصوٌر نمی شد که دارای چند و چندین مدرک اجتهاد بسیار معتبر و نظایر آن بوده باشند . تا اینکه یکی دو دفعه سؤالاتی از پدرم ( مرحوم شیخ جواد آیت اللهی و در بین خویشاوندان مشهور به میرزا جواد آیت اللهی ) که مدرک قریب الاجتهادیشان در ثبت اسناد و املاک موجود بود سؤالاتی کردم . پدرم گفتند بهتر است از اعلم تر از من بپرسی و بنظر من اعلم تر از همه در این شهر همین حاج شیخ جلال (1) می باشند .

اصولا" شوخ طبع بودم و نه تنها من بلکه در بین اکثر قریب به اتفاق احفادِ آیت الله العظمی آخوند ملٌا جواد شیخدادی ، که ایشان هم سمت دامادیشان را داشتند ، و فرزندان خودشان ، نیز شوخ طبعی رواج کامل داشت ؛ حال آنکه به ندرت لبخندی از ایشان را دیده بودم . چند بار بنا به مناسبتی به بنده کمترین گوشزد فرمودند که :

« اسلام خدا پرستی است ؛ شوخی بردار نیست »

آن زمان ها سعی می کردیم به هرقیمت نه تنها تمام روزه هایمان را بگیریم ، بلکه سه روزه قبل از ماه مبارک را نیز به پیشواز برویم ، یعنی روزه بگیریم . فکر می کنم در سال 1341 بود که حادثه ای برایم پیش آمد که روزه مرا باطل می کرد و این موضوع که نتوانسته باشم همه ی روزه هایم را بگیرم مرا واقعا" رنج می داد و در پی خود اقناعی بودم که روزه ام باطل نشده است . صبح پس از نماز به منزل ایشان رفته مسئله کردم . ایشان فرمودند متاسفانه روزه شما باطل شده است و قضایش واجب است . شروع کردم به دلیل تراشیدن و باصطلاح چانه زنی . طبق معمول همیشه با قیافه ای جدٌی و بدون کوچکترین انعطافی فرمودند : من مسئله را جواب دادم . شما هم بهتر است این را آویزه گوشتان کنید که در دین و مذهب چانه زنی وجود ندارد ؛ :

« اسلام خدا پرستی است ، شوخی بردار نیست » .

(1) ایشان در یک مجلس روضه خوانی در یزد در حضورگروهی روحانی و از آنجمله شهید صدوقی هم چنین نظری داشتند . شهید صدوقی به مطایبه فرمودند : جلوی شیخ احمد ( علومی ) هم میگوئی ؟ و پدرم حضورشان عرض کردند که هم جلوی شیخ احمد و هم جلوی آقای ( سید احمد ) مدرس و آقای مدرسی و دیگران ...




برچسب :
نوشته شده در جمعه بیست و پنجم 12 1396 توسط agasyyidyahya | لينك ثابت | (0) نظر
آیت الله العظمی آخوند ملٌا جواد شیخدادی برعلیه مدرک گرائی حوزوی

 

مکتب فلسفی – مذهبی آیت اللهی های یزدی

آیت الله العظمی آخوند ملٌا جواد شیخدادی


برعلیه مدرک گرائی حوزوی

 

این روزها مصادف با صد و بیست و ششمین زادروز آیت الله العظمی حاج شیخ جلال الدین آیت اللهی تفتی است ؛ که شخصا" هم مدیون ایشان هستم .

سالهای 1339 – 1340 که بیماریی داشتم و پدرم هم از ( ادامه عمر ؟ و) ادامه تحصیلم نسبتا" قطع امید کرده بودند زیاد به کتابخانه وزیری یزد می رفتم ، هرشب پدرم را در هر موضوعی سؤال پیچ می کردم ؛ و از جمله چون اوایل بلوغم بود سؤالات مذهبی . یک شب گفتند تو که توضیح المسائل را تقریبا" حفظی ، در زبان عربی و ... هم دستی داری ، به علوم حوزوی هم بی علاقه هم نیستی ، حالا که چندان به درس و مشق دبیرستان علاقه نداری برو حوزه علمیه که شاید لااقل خسرالآخره نشوی ... و چند نفر از مدرسان یک حوزه را به من معرفی کردند که در سطوح مناسب تحصیلات حوزوی من بودند ؛ باضافه ی دائی خود ، آیت الله آقا سید مرتضی آیت اللهی ( که در مسجد چهار منار ، بخصوص در دروس نجوم ، خدمتشان می رسیدم ) و آیت الله العظمی حاج شیخ جلال الدین که به من فرمودند : استعداد جغرافیا و نجوم داری . اصول را که گذراندی بیا در دروس من در مسجد سلطان شیخداد .

عرض کردم که من به دنبال مدرک گرفتن و روحانی شدن نیستم . فقط می خواهم بیاموزم .

فرمودند اگر به دنبال مدرک گرفتن نیستی از خودمان هستی ، پس فردا بیا مسجد سلطان شیخداد که در باره طبیعت الارض و نجوم بحث داریم .

جریان « از خودمان هستی » این بود که آیت الله العظمی آخوند ملٌا جواد شیخدادی ، پدر بزرگ مادریِ مادرم ، و استاد و پدر همسر حاج شیخ جلال الدین ، به دادن مدرک به طلبه هایشان رغبت نداشته اند ؛ و  آیت الله العظمی آقا سید یحیی موسوی یزدی ، برادر همسر آخوند ملٌا جواد ، و پدربزرگ مادری پدرم ، نیز نه تنها به ارائه مدرک به شاگردانشان ، که لا اقل حدود ده نفر از آنان به سطح آیت اللهی رسیده اند ، رغبتی نداشته اند بلکه با ارائه جواز اجتهاد مخالف بوده به شاگردان ارشدشان می فرموده اند :

شعور مردم بالاتر از یک کاغذ پاره بنام مدرک است .

اگر مردم شما را به انسان بودن ، مؤمن بودن ( مرد خدا بودن ) و پیشوای مذهبی بودن قبول داشتند خودشان به شما لقب مجتهد می دهند همانطور که به آقای طباطبائی یزدی و من دادند و اگر مردم شما را قبول نداشتند مطمئن باشید که خدا هم شما را قبول نخواهد داشت ؟ آنگاه لقب حجت الاسلامی و آیت اللهی به چه درد شما می خورد ؟ . نباید به مدکی که یکی – دو نفر به ما داده اند متکی باشیم ؛ چه بسا ضررش بیش از نفع و در واقع عدمش به زوجود .

حضرت آیت الله حاج شیخ جلال الدین هم بسیار به سختی نوشته ای به کسی می دادند ... و روزی در باره رویٌه عبادی – سیاسی آیت الله العظمی حاج شیخ فضل الله نوری فرمودند حق با آقای نوری بود . نمی شود هم مسلمان بود و هم بنام مشروطیت قوانین خلاف اسلام وضع کرد یا از بخش هائی از احکام اسلامی بدون کوچکترین توجٌهی گذشت :

شیر بی یال و دم و اشکم که دید ؟!

تا آنجا که من میدانم نظر آیات عظام ، آخوند ملٌا جواد و آقا سید یحیی هم ، در رده همقطاران و دوستانشان ، یعنی آیت الله العظمی آقا سید کاظم طباطبائی یزدی و آیت الله العظمی حاج شیخ فضل الله نوری ، تقریبا" همین بوده است .

البتٌه و صد البته که مقتضیات امروز متفاوت است ...


برچسب :
نوشته شده در پنج شنبه بیست و چهارم 12 1396 توسط agasyyidyahya | لينك ثابت | (0) نظر
گوشه ای از خدمات آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی (2)

 

گوشه ای از خدمات آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی (2)

بدون کوچکترین شک و تردیدی در حوالی 1232 ه . ق  شاه خلیل الله ( امام اسماعیلیه ) در یزد عزم گسترش نفوذ و قدرتِ خود ، نه تنها از نظر سیاسی بلکه از نظر مذهبی نیز ، داشته است تا نه اینکه فقط شافعیان ، شیعیان دوازده امامی ، و زرتشتیان را به مذهب اسماعیلیه و پیروی از خود وادارد ؛ بلکه یزد بزرگ و پررونق آن روزگار را بزرگترین محل درآمد و پایتخت اسماعیلیه سازد . خطر سایر ادیان و مذاهب یزد را تهدید می کرده است .

« تا آن که روزی بر اثر منازعه چند تن از مریدان امام با مردم بازاری به اغوا و تحریک ملٌا حسین یزدی به خانه ی امام هجوم بردند و پس از پاره پاره کردن امام و چند تن از خواص او ، خانه ی وی راغارت کردند . میرزا محمد جعفر صدرالممالک از متنفذین یزد نیز ، در تحریک مردم دخالت کرده بود ؛ به همین جهت حاجی محمد زمان خان حکمران یزد ، ملٌا حسین و چند تن از مسببین فاجعه را بازداشت کرد و مراتب به تهران گزارش داد ( 1232 هجری قمری ) » ( شمیم . ایران در دوره سلطنت قاجار . صص 136 و 137 ) .

تمام شواهد و قرائن دال بر این است که مریدان امام در بازارِ ثروتمند و پررونق یزد در جهت تبلیغ مذهب اسماعیلیه نزد مردم و اخذ وجوهات بوده اند که با مقاومت مردم پیرو سایر ادیان و مذاهب و نهایتا" مقابله ی خونین آنان مواجه شده اند ؛ ضمن آنکه قاجاریان ، لااقل در آن نخستین سالهای سلطه خود ، آنچنان طرفدار مذهب شیعه دوازده امامی نبوده چه بسا در جهت تعدیل بین مذاهب موجود یا حتی حمایت از اسماعیلیه می بوده اند .

محمد جعفر صدرالممالک از سیاسی زادگان و سیاستمدار ، لابد به لحاظ سیاسی – اقتصادی به مقابله با مردم برخاسته است ؛ امٌا اصل انگیزه مذهبی بوده و در زمانی رخ داده است که جنوب شهر یزد و درواقع بخش اعظم شهر تحت تاثیر حوزه علمیه آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی ( نخستین حوزه علمیه شیعه دوازده امامی در یزد و پیرو « مکتب اصولی » ) و یاران وی بوده است . و این سؤال باقی میماند که رابطه ملٌا حسین یزدی با این مکتب چه بوده است ؟

( ادامه دارد انشاء الله )


برچسب :
نوشته شده در شنبه بیستم 8 1396 توسط agasyyidyahya | لينك ثابت | (0) نظر
گوشه ای از خدمات آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی (1) .


گوشه ای از خدمات آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی (1)


از زمان مظفریان که نقش دین در حکومت بر یزد – کرمان – شیراز – اصفهان و... پررنگ تر شد نه تنها گاه قدرت طلبان ، چون صفویان که در این راه حتی خود را سید معرفی کردند ! ، در رقابت بایکدیگر از دین مدد می جستند بلکه گاه در رقابت نفوذ و زعامت با علمای دین قرار می گرفتند و بالاتر از این ، استکباریون یا افرادی روحانینما بودند که ، با ساختن و گسترش فرقه های مذهبی ، قصد به حکومت کردن داشتند و فتنه های آقا خان محلاتی و سید محمد علی باب از اینجا ناشی می شد ؛ که از جمله در یزد و نواحی اطراف آن آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی عملا" به مقابله با آنان برخاسته است و منجی شیعه دوازده امامی گشته است . والٌا :

بدون آخوند ملٌا اسماعیل  بسیاری از مردم این ناحیه اسماعیلی ، شیخی یا بابی و بهائی شده بوده اند .

پس از نادر شاه افشار مجددا" هرج و مرجی در ایران به وجود آمد که قدرت طلبان – روحانیان و مردم سه ضلع آن را تشکیل می دادند . روحانیان با کمال و زبان خود مردم را جذب می کردند ؛ امٌا قدرت طلبان به زور شمشیر بر مردم حکومت می کردند و در راه این حکومت همیشه روحانیان را رقیب خود پنداشته از آنان واهمه مینمودند ...

... تا اسماعیلیه ، که حتی رقیب حکومتی صفویان و حکومتهای قبلی آنها نیز بودند ، ظهور کردند که که پس از نادر و در زمان زندیان فرصت را مناسب حکومت برتهران و قم تا کاشان و اصفهان و یزد و کرمان یافتند...

نوشته اند :

« رهبری فرقه ی اسماعیلیه در زمان حکومت زندیه با سید ابو الحسن خان دهقی قمی بود که حکومت کرمان را داشت . وی به دلیل یاری به لشگر لطفعلیخان زند در حمله آقا محمد خان قاجار به کرمان از سوی خان قاجار عزل شد . امٌا از سوی فتحعلیشاه حکمرانی به محلات رفت و در آنجا ساکن شد و پس از فوت او ، فرزندش شاه خلیل الله ( میرزا شاه خلیل الله ) به مقام امامت و پیشوائی فرقه اسماعیلیه رسید » . ( شمیم . تاریخ قاجار . 136، و... ) .

اسماعیلیان که مدعی حکومت بودند و بر کرمان و برخی از زرتشتیانش از یک طرف و محلات قم از طرف دیگر سلطه هائی داشتند ، احتمالا" به منظور سلطه بر کلٌ این ناحیه ، به یزد که در آن زمان یکی از دو شهر بزرگ ایران ، و دارای جمعیتی زرتشتی بوده است ، و فترتی چند ده ساله از زمان کریمخان تا زمان آقا محمد خان نزد روحانیانش ، داشته است مهاجرت کرده اند تا آن شهر را پایگاه تبلیغات مذهبی ، و به تدریج تبلیغات حکومتی خود ، قرار دهند . غافل از آنکه گفته اند :

هر بیشه گمان مبر که خالی است ...

تاریخ نوشته است که ( پس از حضور آخوند ملٌا اسماعیل به عنوان اعلم شیعیان دوازده امامی در یزد و بنای مکتب اصولی در آنجا ) :

« شاه خلیل الله پس از مدتی اقامت در محلات به یزد رفت و چون رهبر فرقه و به قول مردم آن روز دارای دم و دستگاه مفصل بوده مورد حقد و کینه ی بعضی از روحانیون قرار گرفت ...» ( شمیم . همان ) .

منظور از بعضی ( یکی از ) مشخصا" میرزا محمد جعفر صدر الممالک است ؛ که وی اعلم یزد نبوده و بنام روحانیت و شراکت با حکومت قاجار ، وی نیز دم و دستگاهی داشته است ؛ حال آنکه آخوند ملٌا اسماعیل با آنهمه ابهٌت و ساختِ چنان محلٌه و مسجدی ، ثروتمند یا غیر از آن ، عارف مسلک بوده است ؛ و امٌا به عنوان رهبر واقعی ( مجتهد ) مردم شیعه دوازده امامی یزد که در آن زمان به همٌت وی دارای حوزه ای علمیه در یزد شده است از هیچگونه دفاعی دریغ نمی داشته است .

میتوان حدس زد که برخی از مدافعان شیعه دوازده امامی مکتب اصولی یزد در فتنه  1232 زهجری قمری در یزد از شاگردان یا طرفداران وی بوده اند ؛ گرچه در آن فتنه هیچ نقشی از وی گزارش نشده و این نیز مقام و موقعیت واقعی روحانیت وی را می رساند.

( ادامه دارد انشاء الله )


برچسب :
نوشته شده در جمعه نوزدهم 8 1396 توسط agasyyidyahya | لينك ثابت | (0) نظر

X